2024/04/29
۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
درخواست طلاق به خاطر کورس شبانه شوهر

درخواست طلاق به خاطر کورس شبانه شوهر

زن و مردی جوان بعد از یک تصادف رانندگی برای طلاق راهی دادگاه خانواده شدند.

دوات آنلاین -کورس شبانه مهرداد و یک تصادف وحشتناک، زندگی مشترک او با همسرش را به نقطه پایان رساند. این کار مهرداد باعث شد که آنها با وجود یک پسر پنج‌ساله، برای درخواست جدایی راهی دادگاه خانواده تهران شوند و تصمیم بگیرند برای همیشه به زندگی مشترک خود پایان دهند.

 

کورس در بزرگراه

به گزارش تپش جام جم، این زوج هفته گذشته در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفتند. زن جوان درباره علت درخواست طلاق خود گفت: هشت سال پیش با مهرداد ازدواج کردم. در این مدت اختلاف و مشکل بزرگی نداشتیم و به‌جز مشکلات مالی، ناراحتی دیگری در زندگی‌مان نبود. هردو کار می‌کردیم و خرج زندگی تامین می‌شد. پنج سال پیش نیز پسرمان به دنیا آمد و زندگی‌مان از قبل هم بهتر شد. ولی مشکلات مالی همیشه با ما بود.

 

من با هر جان‌کندنی بود، کار می‌کردم. خود مهرداد هم همین‌طور؛ تا این‌که چند ماه پیش با هزار قسط و قرض یک خودروی جدید خریدیم. خیلی از این اتفاق خوشحال بودم. خودروی قبلی ما خیلی قدیمی بود و مرتب باید آن را به تعمیرگاه می‌بردیم. از طرفی پول نداشتیم که آن را عوض کنیم. بالاخره با هزار بدبختی پول جور کردیم؛ وام گرفتیم و از چند نفر پول قرض کردیم تا این خودرو را خریدیم. یک شب من و مهرداد داشتیم از سر کار برمی‌گشتیم که در اتوبان ناگهان یک خودرو جلوی ماشین ما پیچید. مهرداد اعتراض کرد، راننده آن خودرو نیز به ما توهین کرد و با سرعت دور شد. مهرداد هم به دنبالش رفت و با سرعت او را تعقیب کرد تا این‌که به‌هم رسیدند اما مهرداد دست‌بردار نبود، شروع کرد به کورس گذاشتن آن هم وسط اتوبان. می‌گفت می‌خواهد حال آن فرد را بگیرد.

 

راننده آن خودرو با حرکات مارپیچ سعی می‌کرد خودنمایی کند و مهرداد هم همین کار را می‌کرد و در اتوبان لایی می‌کشید. در این میان من مرتب جیغ می‌کشیدم و التماس می‌کردم که بس کند. او می‌دانست که چقدر از این کار می‌ترسم و درنهایت هم اتفاقی که از آن می‌ترسیدم، رخ داد. ما به‌شدت تصادف کردیم. البته خودمان زیاد آسیب ندیدیم، فقط دست مهرداد شکست اما خودروی‌مان به‌شدت آسیب دید، طوری که دیگر توان تعمیر آن را نداشتیم. همین مسأله باعث شد که از مهرداد ناامید شوم و تصمیم به جدایی بگیرم.

 

کنترلم را از دست دادم

در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی آن شب همه چیز به صورت اتفاقی رخ داد. من قصد و نیت بدی نداشتم ولی آن راننده به‌شدت اعصابم را به‌هم ریخت. او به من و همسرم توهین کرد. مرتب کری می‌خواند و سعی داشت مرا تخریب کند. من هم کنترلم را از دست دادم. ولی در این میان، همسرم به جای این‌که مرا درک کند، پس از آن تصادف مرا تخریب کرد و غرورم را شکست. کلی به من بد و بیراه گفت. باور نمی‌کردم که این حرف‌ها را به من بزند. خیلی از او ناامید شدم. تا جایی که تصمیم گرفتم برای همیشه از او جدا شوم. وقتی نگار موضوع جدایی را پیش کشید، دیگر تصمیم گرفتم زندگی مشترک‌مان را به پایان برسانم.

 

در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند ولی وقتی اصرار آنها را دید، هردو را به یک مرکز مشاوره خانواده فرستاد تا شاید مشکل‌شان حل شود.

12jav.net

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.