قتل؛ پایان عشق خیانتآمیز
وقتی پلیس در محل حاضر شد و تحقیقات خود را آغا ز کرد متوجه شد مقتول جوانی به نام عارف است که با شلیک گلوله به سرش جانش را از دست دادهاست. بررسیها نشان داد شخصی که به سر این مرد شلیک کرده نقاب داشته و چهرهاش قابل شناسایی نبودهاست.
دوات آنلاین-عشق ممنوعه مرد جوان به زن متاهل جنایتی را رقم زد که در آن شوهر زن کشته و مرد عاشق پای میز محاکمه کشانده شد.
به گزارش دوات آنلاین، پرونده این قتل عاشقانه دو سال قبل به جریان افتاد، زمانی که ماموران با خبر شدند فردی در شهرک غرب حین تعمیر ماشینش جانش را از دست داده است.
وقتی پلیس در محل حاضر شد و تحقیقات خود را آغا ز کرد متوجه شد مقتول جوانی به نام عارف است که با شلیک گلوله به سرش جانش را از دست داده است. بررسیها نشان داد شخصی که به سر این مرد شلیک کرده نقاب داشته و چهرهاش قابل شناسایی نبوده است.
شاهدان به ماموران گفتند : مرد نقابدار بالای سر عارف حاضر شد، نام او را صدا کرد و بعد شلیک کرد. بلافاصله هم متواری شد.
وقتی هویت عارف از سوی همسرش سحر مورد تایید قرار گرفت این زن به ماموران گفت شوهرش هیچ دشمنی نداشته و نمیداند چرا این اتفاق افتاده است. بررسیهای بعدی ماموران نشان داد سحر مدتی قبل با جوانی به نام سهند رابطه داشته است. سهند از دوستان خانوادگی این زوج بود اما رابطه خصوصی سحر و سهند دور از چشم شوهر سحر شکل گرفت.
به این ترتیب سهند برای پاسخگویی به این سوال که چرا با سحر رابطه داشت به اداره آگاهی برده شد. مرد جوان ادعا کرد نقشی در قتل نداشته و چیزی نمیداند اما بررسیهای مخابراتی نشان میداد در زمان قتل او نیز در شهرک غرب حضور داشت.
ماموران در ادامه دوست سهند را شناسایی و بازداشت کردند. این جوان به ماموران گفت: سهند به من گفته بود مردی با مادرش وارد رابطه شده و باعث جدایی پدر و مادرش شده است و حالا میخواهد از آن مرد انتقام بگیرد و ادبش کند. من هم فکر کردم سهند مرد را کتک میزند و همه چیز تمام میشود. روز حادثه او به دنبال من آمد. پلاک ماشینم را گل گرفت و بعد هم سوار ماشین شدیم و به سمت شهرک غرب رفتیم. مقابل بیمارستانی در شهرک غرب متوقف شدم. سهند پیاده شد و چند متری آن طرفتر رفت. ناگهان صدای شلیک گلوله آمد و بعد هم فرار کردیم. من ندیدم که او شلیک کند اما صدای شلیک گلوله را شنیدم.
سهند که دید همه چیز مشخص شده است به قتل اعتراف کرد و گفت: من عاشق سحر شده بودم. دوستی من با عارف از طریق اینترنت شروع شد و بعد به خانه آنها رفت و آمد کردم و عاشق زنش شدم. آنها اختلاف داشتند و از هم جدا شدند. سپس من سراغ سحر رفتم و به او پیشنهاد دوستی دادم و مدتی با هم رابطه داشتیم اما سحر دوباره به عارف رجوع کرد و بعد هم باردار شد. من دیگر با او رابطهای نداشتم و سراغش نرفتم با این حال میدانستم که اختلاف دارند زمانی که متوجه شدم این زوج درگیری دارند تصمیم گرفتم به سراغ عارف بروم و بگویم که به سحر علاقهمند هستم. می خواستم به او بگویم حالا که با سحر درگیری دارد او را طلاق دهد تا من با او ازدواج کنم. این طوری میتواند فرزندش را هم ببیند با خودم اسلحه بردم چون فکر میکردم او عصبانی شود. وقتی سراغش رفتم با هم درگیر شدیم و من هم او را زدم.
متهم بعد از این اعترافات وقتی نزد بازپرس رفت حرفهایش را پس گرفت و گفت: من مرتکب قتل نشدم و هرچه گفتم دروغ است. من عاشق سحر بودم و هستم هیچکس نمیتواند عشق سحر را از من بگیرد اما من واقعا کاری نکردم و به اجبار به قتل اعتراف کردم.
با توجه به اسناد موجود کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. انکارهای متهم باعث شد تا قضات تحقیقات بیشتری انجام دهند. آنها سحر را مورد بازجویی قرار دادند.
سحر گفت من میدانستم سهند من را دوست دارد اما ارتباطی با هم نداشتیم من او را یکبار بعد از مرگ شوهرم دیدم، آن هم مقابل مدرسه فرزندم بود که او جلو آمد و به من تسلیت گفت و رفت. من دیگر ارتباطی با او نداشتم.
به این ترتیب پرونده با نقص تحقیقات به دادسرا فرستاده شد. روز گذشته یکبار دیگر پرونده به دادگاه برگشت و متهم پای میز محاکمه رفت. او دوباره قتل را انکار کرد در حالیکه همدست او یکبار دیگر گفت که از سوی دوستش اغفال شده و قصدی برای شرکت در این قتل نداشته است.
با پایان جلسه رسیدگی هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.
12jav.net