2024/04/26
۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
بازخوانی پرونده قاتل سریالی زنان در مشهد(2)

بازخوانی پرونده قاتل سریالی زنان در مشهد(2)

در قسمت اول داستان زندگی سعید حنایی خواندید سعید حنایی چرا و چگونه قتل‌هایش را آغاز کرد. همچنین خواندید یکی از طعمه‌های این قاتل از دست او گریخت و پلیس را مطلع کرد. اینک ادامه ماجرا را بخوانید:

دوات آنلاین-در قسمت اول داستان زندگی سعید حنایی خواندید سعید حنایی چرا و چگونه قتل‌هایش را آغاز کرد. همچنین خواندید یکی از طعمه‌های این قاتل از دست او گریخت و پلیس را مطلع کرد. اینک ادامه ماجرا را بخوانید:

ماموران بعد از شنیدن حرف‌های مژگان که از چنگ سعید حنایی فرار کرده بود، به خانه موردنظر رفتند و سعید حنایی را دستگیر کردند. قاتل سریالی زنان مشهدی بعد از دستگیری به تک تک قتل‌هایی که مرتکب شده ‌بود اعتراف کرد. او نه تنها اتهام کشتن 11 زنی را که در پرونده ثبت شده بود پذیرفت بلکه گفت 5 زن دیگر را هم به قتل رسانده است. کارآگاهان بعد از بررسی‌های لازم اسناد قتل آن 5 زن را نیز به دست آوردند.

سعید حنایی که در طول بازجویی‌ها خونسرد بود گفت در تمام این مدت اخبار قتل‌ها را از طریق روزنامه‌ها پیگیری می‌کرد. او توضیح داد: هر بار بعد از رها کردن جسد دوباره به آنجا برمی‌گشتم و ماموران را حین تحقیقات تماشا می‌کردم حتی یک بار به پلیس کمک کردم تا جسد را در آمبولانس بگذارد.

 

قاتل عنکبوتی در نهایت در دادگاه مشهد مورد محاکمه قرار گرفت. او در جلسه دادگاه گفت:

اسمم سعید حنایی، شغلم بنایی و متأهلم. از هفتم مرداد سال گذشته (1379) تا کنون 16 زن را کشته‌ام. از عمل خود به هیچ وجه پشیمان نیستم و اگر دستگیر نمی‌شدم قصد داشتم تعداد قتل‌ها را به عدد 150 برسانم. تمام این کارها برای این بود که به همه بگویم فحشا و بی‌بند و باری عاقبت خوش فرجامی ندارد.

من با این اقدامات قصد آزار و اذیت کسی را نداشتم فقط درصدد بهم زدن فضایی بودم که وجود آن را باعث جری‌تر شدن زنان خیابانی برای فساد بیشتر می دانستم. من گمان می کردم عامل اصلی علنی شدن فساد در جامعه آزادی بی‌قید و شرط زنان خیابانی بود اگر این آزادی نباشد آنها نمی‌توانند جوانان را به گناه بیشتر و آلودگی تشویق کنند.

یکی از مهم‌ترین دلایلی که همه شما باید باور کنید که من همه اینها را راست می گویم این است که شما بدانید من هیچ‌وقت با زنان خیابانی رابطه نداشته‌ام و از آن هم بسیار بدم می‌آمد .

در نهایت حکم قصاص و شلاق از سوی قاضی دادگاه برای سعید حنایی صادر شد. تا زمان اجرای حکم سعید حنایی همچنان باور نمی کرد که به خاطر قتل‌های صورت گرفته اعدام شود اما  او در نهایت صبح روز 28 فروردین سال 81 در محوطه زندان مرکزی مشهد قصاص و به دار مجازات آویخته شد.

 

گفته‌های سعید حنایی درباره زندگی خصوصی‌اش

 

قاتل عنکبوتی درباره زندگی خصوصی‌اش چنین گفت:

تا قبل از ازدواج با هیچ زنی صحبت نکردم با اینکه مادرم خیاط بود و  شاگردهای زیادی داشت و 15 دختر به خانه ما رفت و آمد می‌کردند اما من با هیچکدام صحبت نکردم. بچه های محل سربه سرم می‌گذاشتند و می‌گفتند این همه دختر در خانه شماست و خوش می‌گذرد اما ما شش برادر بودیم  و می‌گفتم که اینها امانت هستند و نباید نگاه بد به آنها شود.

از خدا می‌خواستم که دختری پاک نصیبم شود. یک روز وقتی برادر بزرگم در خانه فردی بنایی می‌کرد با برادرم کاری داشتم وقتی به خانه آن مرد رفتم دختری آمد و چای آورد و من دیدم همان دختری است که می‌خواهم.  بعد با هم ازدواج کردیم. از زمانی که تصمیم قطعی گرفتم تا زمانی که ازدواج کردم  یک هفته طول کشید .

من مقتولان را وقتی همسرم به خانه پدرش می‌رفت به خانه می‌آوردم. خانه پدرزنم دور بود و اطمینان داشتم که همسرم برنمی‌گردد. همیشه خودم به دنبال همسرم می‌رفتم و او را به خانه می‌آوردم. من جلوی پای زنان خیابانی ترمز می‌کردم. سرقیمت توافق  و آنها را سوار موتور می‌کردم و به خانه می‌اوردم و بعد خفه می‌کردم. هیچ اهمیتی نداشت که آنها آدم هستند اگر حیوان بودند  بیشتر دلم می‌سوخت و نمی‌توانستم بکشم‌شان اما اینها را راحت می‌کشتم . بعد از قتل وقتی جسد پیدا می‌شد به میان مردم می‌رفتم و واکنش‌ها را می‌دیدم. مردم خوشحال بودند که زن خیابانی کشته شده و  خیلی‌ها تشویق می‌کردند اما نمی‌توانستم  جایی عنوان کنم قتل کار من بوده ‌است. چون نمی‌توانستم درباره این موضوع با کسی صحبت کنم بعضی وقتها برای خودم می‌نوشتم  چه کرده‌ام اما بعد نوشته آتش می‌زدم. اینطوری خودم را تخلیه می‌کردم. بعد از دستگیری هم اصلا ناراحت نشدم حتی وقتی حکم اعدام صادر شد اصلا ناراحت نشدم باورتان نمی‌شود من اصلا دادنامه را نخواندم بقیه زندانی‌ها آن را برداشتند. من یک نفرم. در استخر ماهی یکی را کم یا اضافه کنید  چیزی عوض نمی‌شود مساله این است که آب استخر مسموم نشود و من دنبال این بودم که جامعه با این زن‌ها مسموم نشود . من به فکر مردم هستم حتی وصیت کردم اعضای بدنم را به کسانی که احتیاج دارند بدهند و باز هم به درد بخورد. دوست دارم بی‌هوشم کنند و اعضای بدنم را خارج کنند و به محتاجان بدهند. البته طناب دار هم چیز مهمی نیست. دو دقیقه بیشتر نیست. خودم جان دادن را دیده‌ام اما ترجیح می‌دهم اعضای بدنم به نیازمندان اهدا شود.

سعید حنایی سرانجام صبح 28 فروردین ماه سال 81 در محوطه زندان مرکزی مشهد به دار آویخته و این پرونده بسته شد.

 

 

 

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.