2024/03/29
۱۴۰۳ جمعه ۱۰ فروردين
بازخوانی پرونده خفاش شب؛ قاتل سریالی زنان غرب تهران(5)

بازخوانی پرونده خفاش شب؛ قاتل سریالی زنان غرب تهران(5)

قسمت پنجم زندگی‌نامه خفاش شب را بخوانید:

دوات آنلاین-تاکنون خواندید که خفاش شب دوران کودکی و نوجوانی‌اش را چگونه گذراند، پیش از قتل‌ها چه جرایمی را مرتکب شد و اولین قربانیان خود را چگونه انتخاب کرد. قسمت قبلی زندگی‌نامه این قاتل مخوف را اینجا بخوانید و ادامه ماجرا را دنبال کنید: 

انکارهای خفاش شب در دو جلسه دادگاه که روزهای شنبه و چهارشنبه هفته اول مرداد سال 76 برگزار شد، هیچ نفعی برای او نداشت چراکه مدارک کامل و کافی بود. علاوه بر این زنی که به‌عنوان مسافر سوار خودروی مرد جانی شده و توانسته بود از چنگ او فرار کند در جلسه محاکمه در جایگاه ایستاد و با نشان دادن غلامرضا خوشرو او را به‌عنوان متهم معرفی کرد.

مردی نیز در دادگاه شهادت داد این متهم را در نزدیکی یکی از اجساد سوخته دیده است. البته خود غلامرضا نیز پیش از این در بازجویی‌ها یکبار به ارتکاب قتل‌های سریالی اقرار کرده و جزییات را توضیح داده بود. او حتی روز 22 تیر همان سال در برابر دوربین برنامه " در شهر" که یکی از برنامه‌های پرببیننده شبکه پنج بود به کشتن این زنان اعتراف کرده بود.

خفاش شب در آن برنامه درباره قتل‌های خود چنین گفت: «اولی را ساعت نه ونیم یا ده شب سوار کردم و به سمت پایین حرکت کردم. نرسیده به استادیوم به داخل فرعی پیچیدم. او که متوجه قضیه شده بود، در داخل ماشین با من درگیر شد و من هم او را با ضربات چاقو کشتم. دومی خانمی بود که از شهرک مخابرات سوارش کردم. البته صبح زود بود. وقتی به سمت سرازیری رفتم، پیچیدم به سمت فرعی، خانم مسافر فهمید، داد و فریاد کرد و با من درگیر شد. کمی که جلوتر رفتم، ماشین را نگه داشتم و با چاقو زدم و او را کشتم.» او درباره مقتول سوم و چهارم خود هم گفت: «صبح زود خانمی را از شهرک غرب سوار کردم. پس از طی مسافتی به سمت فرعی پیچیدم و به طرف جاده خاکی رفتم. خانم مسافر گفت: کجا می‌روی؟ و با من بگو مگو کرد. بعد چاقو را درآوردم یک ضربه زدم. ساعت نه و نیم الی ده شب بود که از طرف مینی‌سیتی به طرف بالا می‌رفتم. در آنجا خانمی منتظر تاکسی بود. او را سوار کردم و پس از طی مسافتی، تغییر مسیر دادم و به طرف فرعی خیابان رفتم که دختر داد و فریاد کرد. از او خواستم داد نزند ولی او جیغ می‌کشید و دست و پا می‌زد. جلوتر رفتم به جای مناسب‌تر، یعنی انتهای مینی‌سیتی. دختر را زیر پل بردم و کشتم. بعد جنازه‌اش را اطراف ولنجک-اوین انداختم و آتش زدم.»

 اما این مرد چرا دست به جنایت می‌زد؟ او در این باره به مجری برنامه "در شهر" گفت:«دلیل بخصوصی نمی‌توانم تعریف بکنم. یک هفته اعصابم خراب بود. دست خودم نبود. تشنج به من دست می‌داد. همه‌اش توی فکر بودم.»  

بیرجندی جمله آخر خفاش شب را این‌طور تفسیر می‌کند:" بسیاری از قاتلان سریالی همین ادعا را تکرار می‌کنند و وقتی از آنها پرسیده می‌شود چرا آدم می‌کشتید می‌گویند دلیل خاصی نداشت. حالم خوب نبود یا... این افراد به‌دلیل دارا بودن شخصیت ضداجتماعی تصور می‌کنند باید از جامعه یا گروهی خاص انتقام بگیرند و به همین‌دلیل دست به جنایت می‌زنند و با این کار به‌نوعی احساس آرامش می‌کنند که البته موقتی است. آنها خود را قربانی می‌دانند و همین تصور سبب می‌شود دست به انتقام‌گیری بزنند بنابراین نباید در این‌گونه قتل‌ها دنبال انگیزه مادی مانند سرقت گشت و به چنین انگیزه‌هایی اکتفا کرد."

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.