گفتوگو با قاتلی که میخواست یک شبه پولدار شود
یکی از دوستانم که مقیم کشور آمریکاست به ایران برگشته بود. چندبار به دیدنش رفتم. او میگفت اگر یک میلیارد تومان پول جور کنم میتوانیم با هم شراکت خوبی راه بیندازیم. حرفهای او وسوسه ام کرد تا به فکر سرقت بیفتم.
دوات آنلاین-آشپزهتل که به اتهام قتل پیرمرد ثروتمند بازداشت است میگوید زیادهخواهیهای همسرم باعث شد تا با رویای یک شبه پولدار شدن، تصمیم به سرقت بگیرم و به خانهای که مادرم سالها در آنجا پرستار بود و کار میکرد، دستبرد بزنم.
وی که حالا در آستانه صدور حکم قصاص قرار دارد میگوید: اشتباه کردم و بهخاطر همسرم دست به چنین کاری زدم اما حالا چهار سال است که همسر و فرزندم مرا رها کردهاند و حتی به ملاقات هم نمیآیند. این متهم با جعل کارت ملی قربانی تصمیم داشت از حساب بانکی وی پول برداشت کند که از سوی پلیس بازداشت شد.
وقتی بازداشت شدم سی ساله بودم اما حالا 34 سال دارم.
من در چند شرکت و یک هتل آشپز بودم و درآمد خوبی داشتم .
حدود پنج تا شش میلیون تومان درآمد داشتم ولی همسرم زیادهخواه بود. او با حرفهایش مرا تحقیر میکرد تا بیشتر کار کنم و پول بیشتری به خانه ببریم.
یک دختر دارم که حالا پنج سال دارد اما از سال 93 که بازداشت شدم او را ندیده ام. همسرم هیچوقت او را برای ملاقاتم به زندان نیاورده است.
من پنج خواهر و برادر دارم. پدرم سالها پیش فوت شد و مادرم بهعنوان پرستار در خانههای مردم کار میکرد تا ما را بزرگ کند. او چند سالی بود که به خانه مقتول رفت و آمد داشت و از او و همسرش پرستاری میکرد.
یکی از دوستانم که مقیم کشور آمریکاست به ایران برگشته بود. چندبار به دیدنش رفتم. او میگفت اگر یک میلیارد تومان پول جور کنم میتوانیم با هم شراکت خوبی راه بیندازیم. حرفهای او وسوسه ام کرد تا به فکر سرقت بیفتم.
نه. من هیچ سابقهای در پروندهام نداشتم. فقط سه سال بعد از ازدواجم معتاد شدم و متادون مصرف میکردم.
- چطور شد که به فکر سرقت گاوصندوق خانه پیرمرد افتادی؟
روزی که دوستم پیشنهاد شراکت را مطرح کرد مرا مقابل گاوصندوق خانهاش برد و چند میلیون پول نقدی را که در گاوصندوق داشت به من نشان داد. گاوصندوق او شباهت زیادی به گاوصندوق خانه پیرمرد داشت. همان موقع به یاد گاوصندوق خانه پیرمرد افتادم و آنجا بود که جرقه سرقت در ذهنم زده شد.
مقتول از سالها پیش مرا میشناخت. آن روز طبق نقشهای که با دوستم کشیده بودیم به آنجا رفتیم. دو نفر از دوستانم مقابل در ایستادند و من همراه یکی از دوستانم داخل خانه رفتم.
- پیرمرد هیچ مقاومتی نکرد تا مانع ورود شما به خانهاش شود؟
او در را به روی ما باز کرد و با خوشرویی از ما پذیرایی کرد چون فکر میکرد به ملاقاتش رفته ایم. اما من او را تهدید کردم و از او خواستم تا کلید گاوصندوق را به من بدهد اما مقاومت کرد به همین خاطر دست و پا و دهانش را با نوار چسب بستم.
- چرا دهانش را با چسب بستی؟
او فریاد میکشید و ممکن بود همسایهها صدایش را بشنوند.
ما پول زیادی بهدست نیاوردیم. فکر میکردم پیرمرد در گاوصندوق خانهاش پول میلیونی دارد و میتوانم با سرقت از آنجا زندگیام را تغییر دهم. ما هنوز کلید گاوصندوق را از پیرمرد نگرفته بودیم که دو نفر از دوستانمان که مقابل در کشیک میدادند بلافاصله با ما تماس گرفتند و گفتند گشت پلیس را مقابل در دیدهاند. آنها از ما خواستند تا خانه را ترک کنیم. ما هم بلافاصله خانه را ترک کردیم .
موقع ترک خانه، چسبی را که مقابل دهان پیرمرد زده بودم باز کردم و آن را دور گردنش پیچیدم.
خیلی ترسیده بودم. ممکن است چسب را محکم دور گردن او پیچیده باشم که موجب مرگش شده اما واقعا قصد کشتن او را نداشتم .
- حالا دوستی که مدعی هستی موجب شد به فکر سرقت بیفتی، کجاست؟
او بلافاصله بعد از این ماجرا به آمریکا رفت و آنجا زندگی خودش را دارد اما من گرفتار شدم. در این سالها همسر و فرزندم مرا رها کردند و حتی به ملاقاتم هم نمیآیند.
- همسر و دخترت کجا زندگی میکنند؟
شنیدهام همسر و فرزندم در خانه پدرزنم ساکن شدهاند .
- چرا یک هفته بعد از این ماجرا بار دیگر به محل قتل برگشتی؟
نمیدانستم چه بر سر پیرمرد آمده. به همین خاطر دوباره به آنجا رفتم و متوجه شدم پیر مرد نفس نمیکشد. خیلی ترسیده بودم به همین خاطر شیر گاز خانه را باز گذاشتم و و کیف سامسونتی را که در گوشه اتاق بود، دزدیدم. ولی پول زیادی در کیف نبود.
- چرا شیر گاز خانه را بازگذاشتی؟
فکرمی کردم با این کار همه فکر میکنند پیرمرد به خاطر گازگرفتگی جان سپرده و کسی به ماجرا مشکوک نمیشود.
- بعد از اینکه متوجه فوت پیرمرد شدی چکار کردی؟
مدام با خودم فکر میکردم بیدلیل و بدون اینکه ریالی بهدست بیاورم باعث مرگ پیرمرد شدهام.
به همین خاطر تصمیم گرفتم تا کارت ملی پیرمرد را جعل کنم و از این طریق بتوانم از حساب بانکیاش پول برداشت کنم. من اینکار را کردم ولی وقتی برای برداشت پول به بانک رفته بودم بازداشت شدم.
- حالا برای جلب رضایت اولیایدم چه کار کردهای؟
پسر و دختر مقتول برایم قصاص خواستهاند. آنها گمان میکنند از گاوصندوق پدرشان پول میلیونی سرقت کردهام اما اشتباه میکنند.
من بدون اینکه چیزی از خانه سرقت کنم آنجا را ترک کردم و بعد از چند روز دوباره به آنجا برگشتم.
من در دادگاه به پسر و دختر مقتول التماس کردم تا بهخاطر مادرم و زحمتهایی که در این چند سال برای پدر و مادرشان کشیده مرا ببخشند اما قبول نکردند.
منبع: جام جم
12jav.net