2024/04/20
۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روابط نامشروع فرزندخوانده مرفه

روابط نامشروع فرزندخوانده مرفه

-دیگر نمی توانم رفتارهای زشت و ناپسند فرزندم را تحمل کنم گویی او شخصیتی دو قطبی پیدا کرده و کارهایی را که انجام می دهد به هیچ وجه منطقی نیست می دانم به خاطر این که رنجیده خاطر نشود همه امکانات را برایش فراهم کردیم و در واقع او لای پر قو بزرگ شده اما اکنون نه تنها به ارتباطات نامشروع روی آورده است بلکه اعتقادات مذهبی ما را نیز گاهی به سخره می گیرد تا جایی که تصمیم گرفته‌ایم او را به مردی بسپاریم که ...

دوات آنلاین-دیگر نمی توانم رفتارهای زشت و ناپسند فرزندم را تحمل کنم گویی او شخصیتی دو قطبی پیدا کرده و کارهایی را که انجام می دهد به هیچ وجه منطقی نیست می دانم به خاطر این که رنجیده خاطر نشود همه امکانات را برایش فراهم کردیم و در واقع او لای پر قو بزرگ شده اما اکنون نه تنها به ارتباطات نامشروع روی آورده است بلکه اعتقادات مذهبی ما را نیز گاهی به سخره می گیرد تا جایی که تصمیم گرفته‌ایم او را به  مردی بسپاریم که ...

 

این ها بخشی از اظهارات زن 50 ساله ای است که در پی تماس تلفنی ماموران انتظامی، اشک ریزان وارد کلانتری شد او در حالی که حتی نیم نگاهی به پسر 25 ساله اش نکرد با بیان این که دیگر کارد به استخوانم رسیده و می‌خواهم تصمیمی را که درباره او گرفته ام عملی کنم با تشریح فراز و نشیب های زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: 10 سال از آغاز زندگی مشترکم می گذشت اما صاحب فرزندی نشده بودم. من و همسرم فرهنگی بودیم و زمانی که از سرکار به خانه برمی گشتیم روحمان آزرده می شد.

 

احساس می‌کردم زندگی ام رنگ و بوی خوشبختی ندارد چرا که سال ها در انتظار فرزندی بودم تا کلبه باصفا و عاشقانه من و همسرم را روشن کند. دوست داشتم همه خستگی هایم را تنها با بوسه ای بر گونه های کودکی شیرین زبان فراموش کنم می خواستم گریه ها و خنده های پسر یا دختری زندگی‌ام را رونقی دیگر ببخشد کم کم از فامیل و دوستانم فاصله گرفته بودم چرا که در هر جمعی اول باید به این سوال پاسخ می دادم که چرا باردار نمی شوم هر پزشکی را در هر شهری معرفی می کردند بلافاصله بلیت هواپیما می گرفتم و به امید باردار شدنم راهی آن بیمارستان یا مرکز درمانی می شدم خلاصه هیچ کدام از انواع درمان های پزشکی موثر واقع نشد و لبخندهای شیرین یک کودک همچنان برایم در رویا ماند. اما روزگار به گونه دیگری ورق خورد یکی از بستگان همسرم مردی را در یکی از روستاهای مرزی گناباد به ما معرفی کرد که به چوپانی مشغول بود و از عهده مخارج فرزندان زیادش برنمی آمد به همین دلیل تصمیم گرفتیم حضانت آخرین پسر او را که یک ماهه بود به عهده بگیریم.

 

خلاصه بعد از انجام همه کارهای قانونی «امید» را به فرزند خواندگی قبول کردیم از همان لحظه اول و با بوسه عاشقانه ای که بر گونه هایش زدم گویی تمام دنیا را به من بخشیده اند اصلا نفهمیدم روی زمین هستم یا در آسمان ها پرواز می کنم. پرستاری برای نگهداری از او استخدام کردیم و بهترین امکانات را در اختیارش گذاشتیم او تا پایان مقطع دبیرستان در مدارس غیرانتفاعی درس خواند به طوری که نگذاشتم دست به سیاه و سفید بزند یا در آرزوی داشتن لوازم و امکاناتی بماند ولی از همان دوران نوجوانی اخلاق خاصی داشت و در خیابان به خانم ها خیره می شد.

 

در خانه شکلات تلخ، قهوه و فلفل را بی رویه استفاده می کند پرده های اتاقش را می کشد و دوست دارد در تاریکی بماند و هیچ کس نباید داخل اتاقش را ببیند. او با آن که اکنون کارشناس ارشد یکی از رشته های مهندسی است رختخوابش را خیس می کند و اعتراض های مرا با پررویی و بی خیالی پاسخ می دهد دیگر حتی به برخی از اعمال مذهبی ما هم ایراد می گیرد و در واقع شخصیت دو قطبی پیدا کرده است حالا آن قدر از رفتارهای زشت او خسته شده ام که تصمیم گرفته ام امید را به پدر و مادر واقعی اش بازگردانم اما او قبول نمی کند این درحالی است که لپ تاپ 10 میلیونی را که هفته قبل برایش خریدم به دو میلیون تومان فروخته است و پول آن را به حساب دو دختر  غریبه واریز کرده که سر قرار با آن دختران دستگیر شده است حالا می خواهم ...

 

شایان ذکر است تحقیقات درباره  ماجرای خلافکاری های امید با صدور دستوری از سوی رئیس کلانتری سناباد ادامه دارد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

 

منبع: خراسان

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.