2024/04/25
۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
ازدواج مجدد با مرد خیانتکار

ازدواج مجدد با مرد خیانتکار

تصمیم گرفتم برای همیشه امید را ترک کنم و به منزل پدرم بروم در مدتی که آنجا بودم او کوچکترین تلاشی برای برگشتم نکرد. تا اینکه یک روز ناباورانه درخواست طلاق امید را به در منزل پدرم آوردند و برای همیشه از یکدیگر جدا شدیم. حالا یک سال از طلاق مان می گذرد.

دوات آنلاین-زنی که بعد از جدایی از شوهر خیانتکارش به دلایلی دوباره با او ازدواج کرده است با مراجعه به مرکز مشاوره پلیس داستان زندگی‌اش را این طور تعریف کرد:

 

هفت سال پیش با هزار سختی و رنج با امید ازدواج کردم. قبل از ازدواج سه سال با هم دوست بودیم. در دوران دوستی خیلی با هم خوش بودیم. پایم را تو یک کفش کردم که یا امید، یا خودم را از بین می برم.

 

از طرفی خانواده امید هم مرا به عنوان عروس آینده خود نمی پذیرفتند. ولی من و امید تصمیم خود را گرفته بودیم حتی فکر فرار هم به سرمان زد. شاید اگر عقل الآن را داشتم هیچ وقت این انتخاب نحس را نمی کردم.

 

بالاخره با هر سختی که بود به هم رسیدیم و زندگی مشترک خود را در حالی که من 17 ساله و امید 20 سال داشت شروع کردیم. امید تازه از سربازی آمده بود و هنوز شغل درستی نداشت و پدرش خرج ما را می داد ولی هر بار که خرجی می داد کنایه باران مان نیز می کرد که نان مفت ندارم بدم شما بخورید و از این حرفها...

 

نیش و کنایه های مادرشوهر و خواهرشوهر هم بماند. در برابر حرف های پوچ آنها چاره ای جز سکوت نداشتم و اگر به همسرم اعتراضی می کردم جوابم ساختن و سوختن بود. یک سال از زندگی مشترک مان گذشت، دیگر آن شور و هیجانی که اوایل داشتیم از زندگی ما رخت بربسته بود. همیشه با خودم فکر می کردم، که چرا اینقدر زود خورشید عشق پر تب و تاب من و امید غروب کرد و هزاران سوالی که هیچوقت پاسخی برایش نیافتم.

 

شروع بدبختی و تیره روزی من از روزی شروع شد که امید در دانشگاه قبول شد و مجبور بود برای تحصیل به شهر دیگری برود و من مجبور بودم به منزل پدرش نقل مکان کنم. آنها از نبود همسرم سوء استفاده و مرا مورد بی مهری های زیادی قرار دادند، بابت خوردن یک لقمه نان، هزار منت می گذاشتند، آنقدر مرا زجر دادند که مجبور شدم برای همیشه آنجا را ترک و یک شب که در منزل نبودند از فرصت استفاده کردم و بی هدف آواره کوچه و خیابان شدم.

 

روز بعد هرچه با امید تماس گرفتم جواب نمی داد. تا اینکه تصمیم گرفتم به دانشگاه محل تحصیلش بروم، ذوق و شوق داشتم که اگر مرا ببیند، خوشحال می شود و با هم فکری هم؛ چاره ای برای حل مشکلات مان بیندیشیم.

 

وقتی به محوطه دانشگاه رسیدم در کمال ناباوری امید را دیدم که دست در دست دختر جوانی بر روی نیمکت نشسته و خوش و بش می کردند. یک لحظه چشمانم سیاهی رفت، به زحمت تعادل خود را حفظ کرده و خود را به کناری کشاندم؛ برای بدبختی خود اشک ریختم، امید نیز مانند خانواده اش بدترین کار ممکن را در حقم کرده و مرتکب خیانت شد، او خیلی زود نقاب از چهره اش برداشت.

 

تصمیم گرفتم برای همیشه امید را ترک کنم و به منزل پدرم بروم در مدتی که آنجا بودم او کوچکترین تلاشی برای برگشتم نکرد. تا اینکه یک روز ناباورانه درخواست طلاق امید را به در منزل پدرم آوردند و برای همیشه از یکدیگر جدا شدیم. حالا یک سال از طلاق مان می گذرد. از اطرافیان شنیدم که امید با همان دختره ازدواج کرده و من تبدیل به یک زن افسرده شده ام؛ هیچ انگیزه ای برای ادامه زندگی ندارم، اگر در این مدت حمایت های عاطفی خانواده ام نبود شاید زودتر از اینها به زندگی خود پایان می دادم، ولی قصه زندگی من سر دراز دارد و به همین جا ختم نشد.

 

یک روز برایم خبر آوردند که امید به همراه همسرش به مسافرت رفته و تصادف وحشتناکی کرده اند. طوریکه همسرش در دم فوت می کند و امید نیز برای همیشه قطع نخاع شده است. از شنیدن این خبر خیلی ناراحت شدم و برایش دعا کردم تا بهتر شود. خانواده اش برای حلالیت نزد من آمده و طلب بخشش نمودند. من خیلی قبل تر همه آنها را بخشیده بودم. حتی از من خواهش کردند که برای دیدن امید بروم، ابتدا امتناع کردم ولی وقتی آثار ندامت را بر چهره مادرش دیدم، قبول کردم.

 

نمی دانم چه حکمتی دارد که سرنوشت ما دوباره به هم گره خورد، با پرستاری های من، امید حالش از لحاظ روحی بهتر شد و دوباره با هم ازدواج کردیم. گرچه او شاید مجبور بود تا آخر عمر ویلچرنشین شود، ولی اکنون سالهاست که با دو فرزندمان در کنار یکدیگر خوشبختیم.

 

نظر کارشناس:

ازدواج مرحله مهمی از زندگی هر فردی تلقی می گردد و جوانان قبل از اینکه زیر یک سقف بروند، می بایست به ملاک ها و اصول ازدواج متعهد گردند و در این زمینه شناخت کافی را کسب کنند. از طرفی ازدواجی پایدار و موفق است که همراه با بلوغ فکری باشد؛ که در ازدواج به منزله ضمانت در خوشبختی زوجین است.

 

صداقت، تعهد، مسئولیت و وفاداری از اصول زندگی مشترک محسوب می شوند که با زیر پا گذاشتن هر یک از آنها موجب ایجاد خلل و تنش در زندگی زناشویی می گردد.

 

از طرفی رضایت والدین در انتخاب همسر نیز یکی دیگر از شروط پایداری در ازدواج است چرا که در صورت نارضایتی والدین و عدم پذیرش داماد یا عروس از طرف خانواده همسر موجب بروز مشکلات دیگری در زندگی زوجین می شود. چنانکه داستان فوق موید این مطلب است. طوری که عروس خانواده پس از بی مهری های خانواده همسر، عرصه را بر خود تنگ دیده و آن منزل را ترک نمود.

 

ولی آنچه که در داستان فوق بیشتر نمود پیدا می کند، خیانت و بی وفایی همسر و طلاق ناباورانه است، که خود جای بحث دارد. وقتی در روابط زناشویی چهار نیاز صمیمیت، امنیت، رفاقت و روابط عاطفی حذف و یا کمرنگ می شود، اعتماد به طرف مقابل از بین رفته، احساس همدلی و نزدیکی حذف شده، انتظارات یکدیگر برآورده نشده و جنبه های منفی رابطه از جنبه های مثبت رابطه بیشتر می شود، خیانتی شکل می گیرد که در آن فرد با غیر از شریک زندگی اش رابطه عاطفی ترسیم می کند. چنانکه در داستان فوق نیز سردی رابطه عاطفی و ... بین زوجین یکی از دلایل خیانت محسوب می شود.

 

لذا به جوانان عزیزی که در شرف ازدواج قرار دارند توصیه می گردد:

 

قبل از انتخاب همسر آینده خود با ملاک ها و معیارهای صحیح ازدواج آشنا و آگاهی و دانش لازم را در این زمینه کسب کنند.

جوانان مشاوره های پیش از ازدواج را جدی بگیرند.

تأکید می شود جوانان به عشق و دوستی های قبل از ازدواج دل نبسته؛ چرا که این گونه روابط چنانچه منجر به ازدواج شوند روابط عاطفی بین زن و شوهر به مرور کمرنگ و در روابط زناشویی نیز نقش تخریب کننده ای ایفا می کنند.

جوانان در شرف ازدواج حتماً از رهنمودها و راهنمایی والدین در انتخاب همسر آینده استفاده تا حمایت آنها را داشته باشند.

 

 

نویسنده: سروان نساء ایزانلو؛ کارشناس ارشد مرکز مشاوره آرامش پلیس خراسان شمالی

12jav.net

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.